معنی آسمان پرستاره
حل جدول
گویش مازندرانی
شب پرستاره
لغت نامه دهخدا
پرستاره. [پ َ رَ رَ / رِ] (نف مرکب) پرستار. اَمه. کنیز. کنیزک. داه:
ز بهر حشمت او را شده ست در شب و روز
بنات نعش پرستاره و رهی ذکاش.
سنائی.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) خدمتکار (مطلقا) خادم، غلام بنده برده عبد، کنیز خادمه امه حاضنه داه مقابل حره. -4 فرمانبردار مطیع، پرستنده عابد عبادت کننده، زن همسر زوجه. -7 زنی که در بیمارستان از بیماران بیماروان مریض دار خادم بیماران. -8 پاسدار حافظ حارس ملازم گوشدار. جمع: پرستاران. یا پرستاران خیال. شعرا و صاحبان نظم و نثر.
واژه پیشنهادی
حسن قلی زاده
موسیقی فیلم آسمان پرستاره
بهرام دهقانیار
فیلمبردار فیلم آسمان پرستاره
حسن قلی زاده
نویسنده فیلم آسمان پرستاره
حسن قلی زاده
از بازیگران فیلم آسمان پرستاره
جعفر بزرگی
فاطمه معتمدآریا
مجید مظفّری
ابراهیم آبادی
رضا فیّاضی
معادل ابجد
1020